Web Analytics Made Easy - Statcounter

یک نویسنده گفت: صادق هدایت یک قسمت از ادبیات ماست و هرچیزی می‌تواند الگو و عبرت باشد. من نه عاشق هدایت بوده‌ام و نه مخالف هدایت بوده‌ام.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، برنامه شب روایت شامگاه سه‌شنبه شب 20 اسفند با حضور حبیب احمدزاده نویسنده کشورمان پخش شد.

در این برنامه محمدمهدی شیخ صراف با حبیب احمدزاده نویسنده کتاب‌های «داستان‌های شهر جنگی» و «شطرنج با ماشین قیامت» در رابطه با اثر جدیدش به نام «کد 24» که نقد بوف کور صادق هدایت است به گفتگو نشست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

احمدزاده در رابطه با چرایی نگارش این اثر گفت: کلاس سوم دبستان بودم و یکی از معلم‌ها کتاب بوف کور را به من داد. من سه چهار صفحه از کتاب را خواندم و دیدم اصلاً نمی‌فهمم و آن را کنار گذاشتم و به صورت یک سوال در ذهنم باقی ماند. تا اینکه جنگ تمام شد و من کتاب داستان‌های شهر جنگی را چاپ کرده بودم و یک کلاس داستان‌نویسی بود که یکی از دوستان گفت هفته بعد می‌خواهیم درمورد صادق هدایت حرف بزنیم که من گفتم چیزی از اثار صادق هدایت نخوانده‌ام این را که گفتم انگار از عرش به فرش آمده باشم.

وی ادامه داد: وقتی من این کتاب را می‌نوشتم یکی به من گفت حالا صادق هدایت چه کسی هست که تو می‌خواهی وقت بگذاری؟ ببینید صادق هدایت یک قسمت از ادبیات ماست و هرچیزی میتواند الگو و عبرت باشد. من نه عاشق هدایت بوده‌ام و نه مخالف هدایت بوده‌ام. من مثل یک محقق جنایت بالای سر جنازه حاضر شدم و فقط اسناد را جمع آوری کردم تا به قاضی بدهم و قاضی اینجا افکار عمومی است.

احمدزاده در پاسخ به این سوال که نوشتن در مورد این آثار باعث ترویج این آثار می‌شود اظهار کرد: اینکه می‌گوییم راجع به این آثار ننویسیم چون باعث ترویج می‌شود این از تنبلی است. ما هم روشنفکرمان تنبل است هم بچه حزب اللهی مان. ما از آن چیزی که با آن خو کرده‌ایم می‌ترسیم که از آن دربیاییم. به نظر من برای کسی که سوادش را دارد جوابگو است واز پاسخ نمی‌ترسد. من این را از آیت‌الله مطهری یادگرفته‌ام. من این کتاب را در هفت سال نوشتم و 9 سال هم طول کشید تا این کتاب را چاپ کنم چرا که تا نام صادق هدایت می‌آمد می‌ترسیدند اما من ایستادگی کردم و بدون اینکه چیزی سانسور شود بالاخره چاپ شد.

این نویسنده افزود: در این کتاب سعی نکرده‌ام با پیش فرض‌هایم به سراغ هدایت بروم همان کاری که شهید مطهری در مورد مکاتب دیگر می‌کرد و پیش فرض‌ها را کنار می‌گذاشت.

وی همچنین بیان کرد: صادق هدایت از دوره قاجار به سفر اروپا می‌رود و همه چیز برایش جذاب بوده و فیلم‌های اکسپرسیونیستی و دراکولایی را می‌بیند و آنها را در داستان‌هایش ایرانیزه می‌کند. تداعی فیلم دراکولا آنقدر برای صادق هدایت زیاد است که در نقاشی کشیدن شخصیت پیرمرد خنذر پنذر که روی جلد کتاب چاپ سنگی‌اش هست هم می‌بینید.

احمدزاده در رابطه با نقد تکوینی این کتاب توضیح داد: نقد تکوینی را خود صادق هدایت هم قبول دارد. وقتی درمورد کافکا حکم قطعی داد و گفت که زمان و سرزمینی را که در آن می‌نویسد و پرورش یافته را باید در نظر گرفت. من هم نقطه‌های عطف زندگی صادق هدایت را در آوردم و نقدم را نوشتم. در این نقد گفته‌ام این درخت چگونه رشد کرد و چه میوه‌ای داد. اینکه این میوه چه مزه‌ای دارد با من نیست.

این منتقد ادبی در پاسخ به این سوال که مرگ مولف در مقابل نقد تکوینی چه می‌شود پاسخ داد: مرگ مولف در کشور ما بد جا افتاده است. منتقد می‌گوید باید نویسنده را کنار بگذاریم بعد همان منتقد می‌آید می‌گوید منظور نویسنده این بوده است. خب اگر بخواهیم راجع به اثر حرف بزنیم اجازه بدهیم خود نویسنده حرف بزند ما می توانیم یک اثر را از منظر جامعه شناسی و یا روانشناسی بررسی کنیم نه اینکه بگوییم منظور نویسنده این بوده است.

انتهای پیام/4028/

منبع: آنا

کلیدواژه: حبیب احمدزاده نویسنده شبکه چهار سیما نقد ادبی برنامه شب روایت صادق هدایت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۲۲۶۰۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دلش برای «آسید کاظم» پر می‌کشید

دلش تنگ شده بود برای دنیای آسید کاظم، برای آن همه عاطفه‌ای که در آن دوران جریان داشت، برای مردی که برای کبوترش گریه می‌کرد ...

محمود استادمحمد دلش برای همه این چیزها پر می‌کشید.

به گزارش ایسنا، حالا سال‌هاست که محمود استادمحمد مهمان قطعه هنرمندان بهشت زهراست ولی «آسید کاظم» او همچنان به زندگی خود ادامه می‌دهد. در این سال‌ها چند بار کارگردان‌های جوان تئاتر این نمایشنامه را به صحنه برده‌اند و فردا (شنبه ۸ اردیبهشت ماه)  هم قرار است قاسم زارع آن را در تماشاخانه ایرانشهر نمایشنامه‌خوانی کند.

این برنامه، بهانه‌ای شد برای ما که کمی به سال‌های دورتر برگردیم و با مرور خاطرات گذشته، بخشی از دلتنگی‌های خود را برای تئاتری که داشتیم، برطرف کنیم.

محمود استادمحمد که نامش با نمایشنامه «آسید کاظم» گره خورده است، در گفتگویی که به مناسبت برگزاری بزگداشتش در سی و یکمین جشنواره تئاتر فجر با ایسنا داشت، درباره نمایشنامه «آسید کاظم» که خودش هم آن را بسیار دوست می‌داشت، گفته بود : «آسید کاظم» را خیلی دوست دارم، خودم هم به عنوان یک فرهنگ عتیق به آن نگاه می‌کنم. چند وقت پیش که محمد رحمانیان آن را نمایش‌نامه‌خوانی کرد، یک اجرایش را دیدم. محمد نه تنها زبان مردم را خوب می‌شناسد، ادبیات را هم خوب می‌شناسد اما وقتی بازیگران محمد، متن را اجرا می‌کردند احساس کردم که این متن نسبت به این بازیگران چقدر عتیق است! چقدر زبان این نمایش، دنیا آدم‌های این نمایش در فرهنگ سپری شده معاصر قرار گرفته است. من دنیای «آسیدکاظم» را خیلی دوست دارم، گاهی حسرت این دنیا را می‌خورم که چقدر محترم بود، چقدرعاطفی و چقدر ریشه‌دار بود. از اینکه یک انسان بنشیند برای کبوترش گریه کند، حسی به من دست می‌دهد که نمی‌توانم بگویم زیباست چیزی فرای زیبایی است.»

او که در ۲۰ سالگی این نمایشنامه را نوشته بود، درباره حال و هوای جوانان هم‌دوره خودش چنین گفته بود: «فکرش را بکن، مونولوگ «آدم از روزی که تو خشت می‌یاد تا روزی که رو خشت بیفته، بدبخته...»، ما کجا بودیم و یک جوان ۲۰ ساله چگونه به زندگی نگاه می‌کرد!»

ما اما شگفت‌زده شده بودیم که او چگونه در نخستین روزهای جوانی خود چنین نمایشنامه‌ای نوشته و او در پاسخ به حیرت‌زدگی ما گفته بود: «متن را در ۲۰ سالگی نوشتم. در ۲۰ سالگی خیلی کارهایم را کرده بودم. قبل از ۲۰ سالگی دو نمایش کارگردانی کرده بودم. آن وقت‌ها ریتم‌ ما تند بود. حکم زمانه بود. فقط من نبودم. بیضایی در چند سالگی «نمایش در ایران» را نوشت. اینکه یک نفر زیر ۲۰ سالگی نگاه تاریخی داشته باشد، خیلی مهم است چون نوشتن تا نوشتن با نگاه تاریخی دو مساله است. عباس نعلبندیان هم زیر ۲۰ سالگی چند اثرش را نوشته بود.»

حالا و با تغییرات هر روزه‌ای که تئاتر ما داشته است، نمایشنامه «آسید کاظم» هم واقعا گویی از عهد عتیق می‌آید و اما همچنان بخشی از بدنه تئاتر ما دلتنگ جهانی است که این نمایشنامه روایت می‌کرد. شاید به دلیل همین دلتنگی است که قاسم زارع هم تصمیم به خوانش این نمایشنامه گرفته. او قرار است با همراهی مسعود کرامتی، قاسم زارع، بهرام‌ ابراهیمی، فرهاد بشارتی، بهرام درخشان، علی عطایی‌حور، حسن شفیعی، دانیال ابراهیمی، آیدا قدرتی ساعت ۲۰ فردا، در هشتمین روز ماه اردیبهشت این نمایشنامه را در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر نمایشنامه خوانی کند.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • بررسی آثار کلر ژوبرت نویسنده و تصویرگر مسلمان شده فرانسوی
  • بازی برای کودکان خیلی مهم است اما جایگاه ادبیات هم حفظ شود
  • هاآرتص: اسرائیل دانشگاه‌های آمریکا را از دست داده است
  • اتفاق تلخ در بسکتبال/ سومین نوجوان حادثه تصادف هم پر کشید
  • مطهری یک نفس راحت در تراکتور کشید (عکس)
  • انتشار کتاب یوسف گم گشته باز آید در ماهشهر
  • وی‌ای‌‌آر سه امتیاز را از جیب قائدی بیرون کشید!‏
  • گفتگو با نویسنده و بازیگر نمایش‌های طنز رادیو
  • دلش برای «آسید کاظم» پر می‌کشید
  • وعده صادق قدرت اشغالگران قدس را به زیر کشید